خلاصه داستان: عالیه آلبورا به همراه پسر پنج سالهاش از کانادا به ماردین میآید تا به وصیت شوهر متوفیاش عمل کند. با این حال، این ورود نه بازگشتی دارد و نه خروجی از آلبورا. اگر چه جهان آلبورا، رئیس طائفه آلبورا، نسبت به مبارزات عالیه بی تفاوت نیست، اما به او اجازه نمی دهد فرزندش را با خود ببرد. عالیه آلبورا که با تاریکی گذشته، رازهای پنهان و حقیقت منطقه روبرو می شود، خود را در کشمکش بزرگی با خانواده شوهرش می بیند.