خلاصه داستان: آدم (Timuçin Esen) مرد شریفی است. آدم که به عنوان یک افسر عادی در ضرابخانه کار می کند، با یک شگفتی برای پسرش آردا، زندگی خود را زیر و رو می بیند. این عمل به ظاهر بی گناه منجر به فروپاشی برگشت ناپذیری در زندگی ادم می شود و او را به مرز از دست دادن شغل، همسرش جانان (Şükran Ovalı) و حتی پسرش می رساند. وقتی برادرش کارتال(Çağlar Ertuğrul) که کاریزماتیک و در عین حال شارلاتان بزرگی است، در این دوران سخت وارد زندگی او می شود، اوضاع پیچیده تر می شود. در حالی که دو برادر از قانون سرپیچی می کنند. پلیس عایشه (Deniz Baysal) تنها کسی است که به هر دوی آنها پایان خواهد داد. مسیر کارتال به طور غیرمنتظره ای با عایشه تلاقی می کند و او عاشقش می شود که همه استانداردها را تغییر دهد.
خلاصه داستان: زندگی پر از دسیسه، عشق و احساسات سبنم که با بی عدالتی های بزرگ به دنیا آمده، سخت تلاش می کند تا بر آنها غلبه کند، کارهای لازم برای انجام این کار را انجام می دهد و اکنون تلاش می کند تا از شر گذشته جنایتکارانه خود خلاص شود.
خلاصه داستان: عزیز تنها مدیر هلدینگی است که توسط پدر و مادرش تأسیس شده است. از همان لحظه ای که عاشق فریده شد، شروع به زیر سوال بردن خود و زندگی اش کرد. اما برای کسی که در موقعیتی قرار دارد باید خیلی چیزها را رها کرد...
خلاصه داستان: گونش، یک فارغالتحصیل جوان، برنامه داره که برای دنبال کردن آرزوهاش به خارج از کشور بره. برادرش به ناحق به زندان میافته و گونش با آیاز، وارث یک شرکت معتبر، آشنا میشه.
خلاصه داستان: یک وکیل و یک دادستان که مسیرشان با یک پرونده قتل تلاقی میکند، باید برای یافتن قاتل با یکدیگر همکاری کنند و این یک نقطه شکست غیرقابل برگشت در زندگی آنها ایجاد میکند.
خلاصه داستان: رویارویی بین اینسیلا، دستیار مطرود ناز و مته شروع به تغییر مسیر آینده ناز می کند، جایی که او همه چیز را با مته با اشتیاق سمی برنامه ریزی می کند.
خلاصه داستان: عاشقانه غیرمحتمل بین اینچی، که توسط مادری دوست داشتنی بزرگ شده است، و اویگار. خانواده ای متشکل از یک مادر و سه خواهر که دشمنی با عشق دارند.