خلاصه داستان: جانوی، که یک مادر تنهاست، زندگیش به دور پسرش، کیان، میچرخه. آریامن با پدرش رابطهی سرد و بیمحبتی داره، ولی کم کم با کیان صمیمی میشه. آیا میتونه جای خالی توی زندگی جانوی و کیان رو پر کنه؟
خلاصه داستان: گجه دختر جوانی است که همراه با دوستپسرش امیر (میرو) رویای ساخت موسیقی دارد ولی بخاطر خواهر کوچک استثنائیش گولجه که نمیتوانست در شلوغی استانبول دوام بیاورد، مجبور شدند به شهر فوچا در ازمیر نقل مکان کنند و این باعث زیر و رو شدن رویاهای گجه شد. در فوچا گجه با پسری به اسم اوزگور آشنا میشود که بعد از مرگ پدر و مادرش، زندگیش را وقف برادر سندرومیش کرده است …
خلاصه داستان: روایت زوجی به نام آتش و لیلا را به تصویر می کشاند. این دو زوج که گذشته ای دراماتیک دارند جوری که آتش در جوانی پس از مرگ مادرش از مدرسه شبانه روزی جدا نمی شود و روی پاهای خود می ایستد و خرج زندگی اش را در می آورد. اما در آن سوی داستان لیلا که دختری که خانواده اش را ههرگز نشناخت و با کلاهبرداری از مردم امرار معاش می کند.
خلاصه داستان: در سرنوشت آن ها، گوشه نشین و تزکیه کننده چی یوان بائو با پری روباه چانگ شا در کوه ماه شکسته روبرو شد، وقتی چانگ شا میخواست به میوه ی قلب و روح دست پیدا کند مستقیما به بدن چی یوان بائو میرود. این لحظه پیوند عمیقی بین این دو نفر ایجاد میکند پیوندی که میتواند به عشق تبدیل شود
خلاصه داستان: روایت زوجی به نام آتش و لیلا را به تصویر می کشاند. این دو زوج که گذشته ای دراماتیک دارند جوری که آتش در جوانی پس از مرگ مادرش از مدرسه شبانه روزی جدا نمی شود و روی پاهای خود می ایستد و خرج زندگی اش را در می آورد. اما در آن سوی داستان لیلا که دختری که خانواده اش را ههرگز نشناخت و با کلاهبرداری از مردم امرار معاش می کند.
خلاصه داستان: داستان سریال روحتم خبردار نمیشه درباره سرنگونی یک سازمان جنایتکار بین المللی است. در سریالی که بر سرنگونی یک سازمان جنایتکار بین المللی تمرکز دارد، شوکرو اوزییلدیز نقش «اونور کاراسو» رئیس یک واحد پلیس ویژه را به تصویر میکشد. شخصیت دیگری به نام اجه چتینال در سریال هست که بورجو اوزبرک آن را ایفا میکند. آسلی سومن نقش هلال کورال، یکی از اعضای خانواده شرکت جواهرات کورال را بازی میکند که اونور مخفیانه وارد زندگی او شده و عاشق او میشود.
خلاصه داستان: داوود و مومینا پسر عمویی هستند که دوست دارند و آرزوی ازدواج با یکدیگر را دارند. اما رابطه آنها طعمه تلخی و دشمنی مادران مربوطه خود، گتی آرا و شهر بانو می شود و ....
خلاصه داستان: کشیشی که دارای قدرتمند ترین نیروی الهی است در حین مبارزه با یک شیطان به دنیای دیگری منتقل می شود. جایی که خود را در قالب بدن یون وو، یک آیدل ناشناخته می بیند. گروه یون وو در آستانه انحلال است. اما کمی بعد اجرای زنده و فاجعه یون وو باعث جلب توجه مردم و رسانه ها می شود…