خلاصه داستان: اوزگور، صاحب رستوران ثروتمند، قرار ملاقات معمولی را به روابط جدی ترجیح می دهد. ازگی می خواهد ازدواج کند، اما در نهایت فقط مورد استفاده مردان قرار می گیرد. اوزگور موافقت می کند که نکاتی را برای دوستیابی به او ارائه دهد تا رابطه بعدی او با سردار به نتیجه برسد...