خلاصه داستان: داستان در مورد یک تاجر معروف است که با تصمیم غیرمنتظرهاش برای ازدواج، همه را شگفتزده میکند و شروع به زندگی مشترک با خانوادهی یک مجری تلویزیونی به نام وردا یالدیز میکند. این تنظیم داستانی به نظر میرسد که میتواند موضوعاتی مانند دینامیک خانواده، تضاد سبکهای زندگی بین تاجر ثروتمند و خانواده مجری تلویزیون، و احتمالاً چالشها و موقعیتهای کمیک ناشی از زندگی مشترک آنها را بررسی کند.
خلاصه داستان: “هاکان داعیستان” صاحب یکی از مهمترین شرکتهای ساخت و ساز کشور است. با همسرش “مروه”در حالی که تنها ۶ ماه از ازدواجشان میگذرد، مشکلات زیادی دارند. مروه دیگه اون زنی نیست که اوایل شاخته و عاشقش شده بود. درست در همین حین با “صحرا” آشنا میشه. هر چقدر که همسرش ازش دور و به اون بیتوجه هست، صحرا همونقدر بهش توجه میکنه و در این زمینه مُصر هست…
خلاصه داستان: دزدی از ثروتمندان و دادن به فقرا… آیا هنوز هم داستان قهرمانان مردمی وجود دارد ؟ فرهان پول رشوه خواران، کلاهبرداران و افرادی را که با سودجویی ناشایست ثروتمند شده اند می دزدد و با این پول به جوانان فقیر محله خود کمک می کند، آنها را آموزش می دهد و به خانواده هایشان کمک می کند. ماجرای یک مرگ غیرمنتظره تمام زندگی او را تکان خواهد داد. این اتفاق او را نه تنها با آرمان هایش بلکه با عشقش محک می زند و به دنبال راه هایی برای قبولی در این آزمون خواهد بود. وقتی متوجه می شود که به تنهایی نمی تواند به عنوان فرهان با بی عدالتی مبارزه کند، هویت اورهان را به خود می گیرد. بنابراین، در حالی که فرهان با پدر مژده، که او را دوست دارد، اما باید از او دور بماند، در همسایگی خود مبارزه می کند، اورهان وکیل نیز با ایپک، وارث خانواده ای که تلاش می کند محله را تصاحب کند، برخورد می کند.
خلاصه داستان: عاشقانه غیرمحتمل بین اینجی، که توسط مادری دوست داشتنی بزرگ شده است، و اویگار که دارای خانواده ای متشکل از یک مادر و سه خواهر که نسبت به عشق خصومت دارند..